به گزارش کانون سبحان، در طول تاریخ فیلمسازی، فیلمسازانی بوده و هستند که با ساخت فیلم در ارتقاء سطح فرهنگ و تعالی مردم خدمت شایانی را به دنیا داشتهاند اما در این میان افرادی هم وجود دارند که با ساخت فیلم درصدد ضربه زدن به فرهنگها و آدابورسوم جوامع و ملتهای مختلف هستند، فیلمهای فاخر بسیاری را میشود نام برد اما در این مجال میخواهم به یک فیلم بپردازم به نام «اورکا»؛ فیلمی کاملاً فمینیستی و ضد فرهنگ اسلامی_ایرانی، که تولید مشترک ایران و قطر است.
در ابتدای فیلم خانمی محجبه با چادر را میبینیم که دوربین بهعنوان سوژهای مرموز آن را دنبال میکند که در حال وارد شدن به اجلاسیست که جمعیت زیادی آقا و خانم منتظر او هستند، بعد از ورود همه به احترام او بلند شده، میایستند و به شکلی که بیشتر تداعیکننده محیطهای نظامی هست با اشاره اجازه گونه آن فرد چادری مرموز که حالا چهره او هم نمایش دادهشده حضار مینشینند.
پلان بعد از نشستن افراد، موضوع جلسه با جمله روی بنری که در جایگاه نصبشده (… جلسه رونمایی از لباس ورزشی بانوان…) برای بیننده مشخص میشود و بعد لباسهای مذکور که بر تن چند مانکن پوشیده شده، رونمایی میشوند.
خانم چادری که حالا بیننده میداند او یک مسئول ردهبالای ورزشی است در کنار مانکنها میایستد و عکس یادگاری میگیرد در پلان بعدی به طرز مرموزی با زوم شدن روی یک مانکن که لباس و مقنعه سیاه دارد از همین ابتدای فیلم زهرپاشی فمینیستی شروع میشود. (رنگ سیاه در سینما = ناامیدی، ناراحتی، افسردگی، ترس و تداعیگر نکات منفی)
این پلان درحالیکه در صورت مانکن با مقنعه سیاه زوم میشود باظرافت خاصی که زائیده ذهن فمینیست کارگردان هست در پلان بعدی و صورت قهرمان داستان که زخمی و در حال غرق شدن است فید میشود؛ و پلان بعد از معرفی فیلم، قهرمان داستان درحالیکه سروصورت او زخمی و خونآلود است را به تصویر میکشد که در دعوای خانوادگی از شوهر خود اینگونه کتکخورده است.
احتمالاً اگر فیلم را ببینید شاید بگویید ماجرای کتک خوردن الهام (قهرمان داستان) از شوهرش و تماسهای مدام او در طول فیلم که هر بار به عدم پاسخگویی الهام ختم میشود اصلاً چه ارتباط و جایگاهی با موضوع فیلم دارد؟
اما باکمی تأمل متوجه خواهید شد که کارگردان اینگونه میخواهد به مخاطب القاء کند که در جامعه ایران زنان حتی بعد از طلاق از شر شوهر شروری که آنها را تا سر حد مرگ کتک زده رهایی ندارند و اینگونه روند فمینیستی فیلم را پرجلوهتر کرده است.
پس از دو خودکشی ناموفق که با دیالوگ الهام خطاب به پدرش (نمیدونم چرا دریا هم منو پس میزنه) مشخص میشود و بعد یادآوری خاطره توسط پدر که در دوسالگی بدون اینکه کسی به الهام شنا یاد داده باشد او در استخر شنا کرده، خیلی ناشیانه پیوند بین قهرمان داستان و دریا را برقرار و هدف زندگی او تعیین میشود.
در ادامه دوربین بازهم سراغ آن خانم چادری رفته و با نمایش یک فرد تندروی خشکِ مذهبِ دیکتاتورِ تندخو که با خودرأیی تمام و بیتوجهی به بانوان ورزشکار و علاقهمندان، هر رشته ورزشی را که نوع پوشش آن را نپسندد تعطیل میکند، و اینگونه کارگردان میخواهد نا عدالتی و محدودیتها و ظلمهایی که برزنان ایرانی تحمل میشود به تصویر کشیده شود، در اینجا باید به این ۲ نکته اشاره نمایم.
اول اینکه تعطیلی رشتههای مختلف ورزشی دروغی آشکار و تهمت بزرگ علیه جامعه ورزشی ایران است بلکه بلعکس جمهوری اسلامی ایران در تمام عرصهها ازجمله عرصه ورزش همیشه حامی و همراه زنان بوده و حتی برای بانوان قهرمان از طرف رهبر انقلاب و روسای جمهور پیامهای تبریک و هدایای مختلف در زمانهای مختلف ارسالشده است، حتی الهام اصغری قهرمان داستان فیلم هم که در فیلم ادعا میشود که قوانین جمهوری اسلامی مانع او بوده اما در واقعیت رسانه ملی باافتخار از او بهعنوان بانوی ایرانیِ مسلمانِ قهرمان نام میبرد.
و دوم با تصویر کشیدن یک زن چادری با اوصاف ذکرشده در بالا و مسئولیت و جایگاه والایی که در نظام جمهوری اسلامی دارد، کارگردان در تلاش است که درعینحال که ساختار فمینیستی فیلم حفظ شود، بهگونهای زن مسلمان را زنی تندرو، فاقد احساسات و عواطف زنانگی و همچنین اسلام و قوانین شرعی را ظالمانه و علیه زنان نمایش دهد، البته این سیاه نمایی محدود به این نمیشود و در سکانس رکورد دریای جنوب، گشت دریایی وقتی الهام را در حال شنا کردن میبینند فقط او را تهدید میکنند اما با بیتوجهی او به تهدیدها آنها بهجای دستگیری الهام به قایق حامل همراهان و خود او حمله کرده و او را با قایق زیر گرفته که در اثر آن پای او میشکند، این سکانس و سکانسهای خانم چادری مسئول، همگی میخواهند دیکتاتوری حاکم و عدم رفاه و جایگاه اجتماعی زنان در ایران را به تصویر بکشد.
توهمات فمینیستی و البته ضد اسلامی_ایرانی کارگردان حتی فراتر هم میرود، آنجا که برای ثبت رکورد گینس مردم در ساحل جمع شدهاند و خوشحال از ماجرای رکورد زنی، در حال جشن و پایکوبی هستند، ناگهان چند مرد که معلوم نیست گشت ساحلی هستند یا بسیجی یا افراد معمولی جامعه، به ساحل حمله کرده و با زورگویی اعلام میکنند که باید الهام از آب بیرون بیاید وزنها حق ندارند در دریا شنا بکنند، اما مردم مانع اقدام آنها شده و در چند ثانیه اوج فمینیستی فیلم را با دیالوگ یک زن که مادر الهام است به تصویر میکشد آنجا که یقه مأمور را گرفته و میگوید (یه مو از سر دخترم خراب بشه دنیا رو رویه سرت خراب میکنم) و مأموری که ابتدا با غیض و غضب و عصبانیت برای بیرون کشیدن الهام آمده بود الآن ترسیده و ناامید بدون گفتن هیچ حرفی ساحل را ترک میکند.
فیلمنامه این فیلم پر از تناقضات آشکار است مثلاً در دریای شمال کشور، قهرمان داستان بهراحتی در روز وارد دریا شده و به تمرین میپردازد، در آخر هم رکورد خود را با حضور جمعیت فراوانی ثبت میکند و خبری از گشت ساحلی نیست اما در دریای جنوب برای در امان ماندن از گشت ساحلی شبانه و مخفیانه تمرین میکند درصورتیکه قوانین جمهوری اسلامی ایران برای تمام مناطق یکسان است و شمال، جنوب، غرب، شرق و یا مرکز تأثیری در تفاوت قوانین نخواهد داشت، یا اینکه به خاطر لباس الهام در آب که شنلی هم به آن اضافه کرده تا وقتی از آب خارج شود بدن او را بپوشاند مانع تمرین و ثبت رکورد او میشوند اما بالباسها نامتعارف در روز و در ساحل دریا به دویدن او کسی کاری ندارد.
باید گفت که با تمرکز بر سیاه نمایی علیه جمهوری اسلامی، سررشته کار از دست کارگردان خارجشده و تناقضات فراوان حتی هدف فمینیستی فیلم را هم به چالش کشیده است مثلاً با جایگاه والایی که در فیلم به زن چادری دادهاند که این خود نمایانگر ارزش و جایگاه اجتماعی ویژه زنان در ایران میباشد.
قطعاً با یکبار تماشای فیلم متوجه خواهید شد که کارگردان (سحر مصیبی) بیش از ساخت فیلم توجه خود را صرف مسائلی کرده که به فیلم ارتباط ندارد و بیشتر جنبه سیاسی داشته و میتواند مقدمات و مدرک مهاجرت او را فراهم کند که بیثمر هم نبوده و درنهایت سحر مصیبی پس از اکران نشدن فیلم ضد فرهنگی و کاملاً فمینیستش در ایران، با پیوستن به جنبش زن زندگی آزادی از ایران مهاجرت میکند.
میثم طرهانی
۲ آبان ۱۴۰۲
انتهای خبر/