بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز در حال گذر از قلب لرستان چشمانم به هیمنه سهمگین مخمل که افتاد ، هیبت مردی مصیبت دیده را درچشمانش میتوان دید و همچنین غیرت شیر زنی که در ماتمی گرانسنگ ، #دُوار غم را به دوش کشیده است .
تشنگی را میشد از چشمه های خشکیده اش که در سال های گذشته همچون دیدگان آدمی میدرخشیدند به خوبی مشاهده کرد ، خزه های همچون ابریشم و مخملش که مادام ، نگین سبزی بر انگشتری خرم آباد بود و اینک سیاه و تاریک ، رو به آسمان کرده و در انتظار قطره ای باران جان داده بودند .
دیگر آواز پرندگان مُطرب و خوش صدای مخمل کوه در دل صخره هایش نمی پیچید ، زیرا گلوی خشکیده توان آواز ندارد و قامت سیاه مخمل کوه انگیزه طرب را از پرندگانش صلب کرده بود .
به مسیر خشکیده آبشار هایش که نگریستم به یاد چشمانی افتادم که از شدت گریه خشکیده و رَد اشک بر صورت طفلی معصوم و بیگناه بر جای مانده است .
اندک خروش دوباره کشکان بذر امیدی در دل مردمان شد ولی این جوش و خروش ها ، نفس های آخر این کهن رودخانه است که گاها بیرحمانه در حال ستاندن این نفس ها از کالبد بی جان کشکان هستیم .
طبیعت بی نظیر لرستان در یک خشکی سیاه فرو رفته و درحال نابودیست ، کشاورزان محزون و با غمی سترگ در عزای محصولات بی ثمرشان نشته و باغداران میوه های سوخته بر شاخ و برگ درخانشان را میبینند و هیچ کاری از دستشان بر نمی آید …!
پس بیایید با خدای خود عهد بسته و نهایت سعی خود را در مصرف بهینه آب به کار بگیریم ، و مسئولین مربوطه همت کنند و تمهیداتی برای احیای دوباره کالبد بی جان رودخانه های خشکیده لرستان بیاندیشند .
نگارنده : سید نیما موسوی – خبرنگار و فعال رسانه ای
/انتهای پیام