یادداشت آیت الله مبلغی،نماینده مجلس خبرگان رهبری:
در جغرافیای فقاهت، هیچ مسیری بهاندازهی آموزش، طولانیتر، و هیچ پیچِ پرپیچوخمی، دشوارتر از راه تعلیم نیست. آموزش، نه حاشیهی حرکت حوزه، که مدار آن است؛ و از همینرو، اگر قطبنمای آن اندکی بلغزد، کشتی اجتهاد، از مسیر زمان و زمین، و از آبهای مواج نیازهای نو، بازمیماند.
امروز، نه سخن از یک آسیب فرعی، بلکه سخن از گرهی بنیادین در ساختار آموزشی حوزه است: طولانی بودن دوران تحصیل، آنچنان که طلبه، سالهای طلایی عمر خویش را در خواندن متونی سپری میکند که جایگاهشان در مرحلهی تحقیق است، نه در آغاز راه.
کتابهایی که بهجای آنکه جادهساز اجتهاد باشند، به کوههای بلند عبورناپذیر بدل شدهاند؛ نه بهخاطر عظمت محتوایشان، که بهدلیل فقدان تناسب با مرحلهی رشد علمی طلبه.
رهبری معظم انقلاب، در کلامی ژرف و دلسوزانه، بر این مسئله انگشت گذاشتهاند:«طلبه ناگزیر است کتاب قطور و محقّقانهی یک عالِم بزرگ را به عنوان کتاب درسی بیاموزد… این کتاب در واقع مربوط به هنگام ورود او به مرحلهی تحقیق اجتهادی است و سپردن آن به او پیش از این مرحله، تنها اثرش، طولانی کردن زمان متنخوانی است.»
این کتابهای قطور، چند هزینهی بزرگ را به نظام آموزشی تحمیل کردهاند:
نخست، بهدلیل حجم بالا، زمان زیادی را از عمر طلبه به خود اختصاص میدهند؛
دوم، بهجهت نثر محققانه و گاه پیچیده، ذهن طلبه را نه به عمق محتوا، بلکه به درگیری با حلّ عبارات و گشودن غوامض لفظی معطوف میدارند؛
در حالیکه رسالت آن، عبور از ظاهر الفاظ، و کشف معناست؛ نه توقّف در راهرو بین کلمات و معانی.
طلبه باید بیاموزد که محتوا را از دلِ عبارت بیرون کشد، و آن را بهسوی زایشهای نو، امتدادهای تازه، نقدها و برداشتهای خلاقانه سوق دهد؛ نه آنکه همهی نیروی ذهنی خود را صرف فهم جملهای کند که در نخستین قدم باید ساده و روشن بر او مکشوف میبود.
سوم آنکه، امتداد طولانیِ متنمحوری، گاه رأی ماتن را بر سریر قداستی بیپرسش مینشاند، یا دستکم، سایهای از تقدّس القایی را بر ساحت ذهن طلبه میگستراند؛ گویی باید از فهم، به تبرّک گذر کرد، نه از تأمل به تشکیک. و حال آنکه علم، جز در هوای آزادگی نمیبالد، و قداستها آنگاه مبارکند که ما را از سطر به ساحت، از لفظ به افق، و از تقلید به تولید برسانند؛ نه آنکه در خاک یک جمله، زمینگیرمان کنند و بال پروازمان را ببندند.
امروز، فشردگی زمان، فوریت نیاز، و تکثر مسئله، همهوهمه بانگ میزنند که: دیگر زمان آن رسیده است که جمعی از نخبگان و دغدغهمندان حوزه، همت خود را وقف بازطراحی این نظام آموزشی کنند؛
بازطراحیای که در آن، فرصتهای جوانی از دست نرود، قلههای تحقیق در دسترس قرار گیرد، و فقه، پیش از آنکه فرسوده شود، بالنده گردد.
این، نه فقط اصلاح ساختار آموزشی است، بلکه احیای فقه است؛
فقهی که باید با پای آموزش راه برود، اما نباید در راه آموزش بماند.
انتهای پیام/.