به گزارش کانون سبحان، در نوشتار پیشین به قدرت و کارکردهای آن در سررشته داری کارها پرداختم. آن جا از دو گرایش پیرامون قدرت سخن به میان آمد: گرایشی که قدرت را سازنده می داند و گرایش که آن را آشوب انگیز.
در این پاره از نوشتار به داوری در این پهنه روی می آورم. اکنون پرسش آن است که قدرت سازنده است و آفریننده یا ویرانگر و تباهیساز؟ آیا قدرت راه به بهبود کارها مینماید و گره از کارهای فروبسته می گشاید یا خود گرههای کور تازهای بر کار مردمان و باهمبودگان در سپهر همگانی میبندد؟ فراتر، آیا قدرت را باید پرورد و به آن پروبال داد یا به بندش کشید و از آن پرهیخت؟ آیا اندیشه قدرتستیز روزگار روشنگری بهکار میآید یا اندیشه دیرزی پیش از آن در بزرگداشت قدرت؟
من برای پاسخگویی به این پرسش از مانندگویه نمادینی کمک می گیرم که به پیوند میان هسته و پوسته می پردازد. بر این پایه میتوان گفت که در کانون قدرت هسته گهرینی از فر و شکوه نشسته است. این گوهر بنمایه زیست باهمادین را در خود دارد و این در کانون گرانیگاه سپهر همگانی جای گرفته است. قدرت در این معناست که توانشی بایسته را برای بهبود زندگی مردمان فراهم می آورد؛ چه آنکه کارمایه بهزیستی جامعه را تنها از این کانون درخشنده سراغ میتوان گرفت.
دشواری آنجا میآغازد که بدانیم، همیشه و همهجا، گرداگرد گوهر ارزشمند نشسته در کنه قدرت، همچون هر چیز با ارزش و کمیاب دیگری، گردابهای از زدوخورد و کشمکش پدید میآید.
به باور من قدرت، در واکاوی موشکافانهای از سرشت آن، از گونه نخست است و گونه دوم ابزارگان یا سازوکارهای دستیابی به قدرت را مینمایاند.
به هر روی، همچنانکه روشن است، پرسه در نامگذاری نیست و دشواره قدرتشناسی به جایی ژرفتر از سرنویسهای نهاده بر آن باز میگردد.
تباهگری قدرت را باید در لایه بیرونی و کارکرد ابزارگانی آن سراغ گرفت و، به گونهای سراسر نادرست، قدرت را یکسره تباهی فرین ندانست.
این جداسازی نه تنها درست بلکه بایسته و ناگزیر است؛ چهآنکه در پی از همگشایی هسته و پوسته قدرت از یکدیگر میتوان به پایش دو کارکرد زایندگی و ابزارگانی قدرت اندیشد و این هر دو را، به یک چوب و در چارچوب یک رویکرد، نراند و نخواند.
نه بدبینی بیکرانه به قدرت کارساز است و نه بزرگداشت بیپایان آن. باید به سازوکارهای پخشایش قدرت بدبین بود و از شناسایی فندهای پیچیده و پنهان سوداگرای با آن فرونگذاشت. خوشبینی در این بخش از قدرت سادهنگری و خوشباوری است. از اینروی تا بودهوبوده قدرتجویی و قدرتگرایی تباهی زاده است.
راه مهار این چهره از قدرت، لگامکشی آن با بهرهگیری از سازوکارهای پراکنش قدرت است؛ اما، آنچه بسیاری از تلاشهای نوین در کار کشورداری را کمسودده و گاه نافرجام نموده است، بی پروایی در نادیده انگاشتن کارکرد نیروبخش و بالندگیآفرین هسته کانونی قدرت است.
روی گردانی از این چهره قدرت نیز جامعه را در شناخت بنمایه پیشرفت و جانمایه گسترش باز میدارد.
انتهای پیام/