• امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : Monday - 13 May - 2024

ویژگی های اخلاقی

  • کد خبر : 1684
  • ۲۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۱:۰۳

ایشان به دلیل مبتلا بودن به بیماری دیابت سال های متمادی به جای نان جو از نان گندم استفاده می کرد. کانون سبحان کوهدشت: ایشان به دلیل مبتلا بودن به بیماری دیابت سال های متمادی به جای نان جو از نان گندم استفاده می کرد.و نان جو را در درمان بسیاری از بیماری ها موثر […]

ایشان به دلیل مبتلا بودن به بیماری دیابت سال های متمادی به جای نان جو از نان گندم استفاده می کرد.

آفتاب کوهدشت 3کانون سبحان کوهدشت: ایشان به دلیل مبتلا بودن به بیماری دیابت سال های متمادی به جای نان جو از نان گندم استفاده می کرد.و نان جو را در درمان بسیاری از بیماری ها موثر می دانست . همچنین گاهی به مزاح می گفت : نان جو خوراک انبیاست و ما با انبیا هم خوراک گشته ایم.

 

خود را وقف مردم کرده بود . ملا قات با او ساعت مخصوصی نداشت. درب خانه همیشه و به روی همه کس باز بود. گاهی بعد از ظهر که وقت استراحت ایشان بود ، تازه عده ای از روستای دوردستی از راه می رسیدند و علی رغم اینکه بد موقع بود، ایشان اجازه می داد تا آن عده بیایند و بنشینند و و مشکل خود را مطرح کنند . آن گاه با صبر و حوصله پاسخ آنها را می داد و به مشکلشان رسیدگی می کرد. . تلفن خانه نیز مدام زنگ می خورد . و ایشان حتی در زمان های استراحت نیز از پاسخگویی به تلفن های مردم دریغ نمی کرد گاهی تلفن عصرها هنگام استراحت ایشان یا حتی نیمه های شب به صدا در می آمدو او بی آنکه ناراحت شود با همان متانت و آرامش همیشگی پاسخ آنخها را می داد. زیرا از اینکه مردم مسئله شرعی بپرسند و به مسائل شرعیشان اهمیت دهند ، آنچنان لذت می برد که خستگی برای او معنا نمی یافت .

 

 

با فقرا همنشین و همسخن بود . مستنمدان بیش از اینکه از دریافت پول خوشحال شوند ، از همنشینی با او لذت می بردند . بسیاری از فقرا با او دوست بودند . و اینطور نبود که بیایند و از  در خانه او تنها پولی بگیرند و بروند ، بلکه می آمدند و ساعتی در کنار او می نشستند، سفره دلشان را نزد او باز می کردندو مشکلاتشان را با او در میان می گذاشتند . در ضمن با نگاه به وضع ساده و خانه محقر و کاه گلی او  ، از اینکه می دیدند زندگی روحانی بزرگ شهرشان  با آنها چندان تفاوت نمی کند آرام می شدند. خلاصه فقرای شهر با او انس ورفاقتی دیرینه داشتند و  بخش عمده ای از  زمان آیشان نیز در همنشینی با مستمندان و مساکین سپری می گشت. 

 

 

رفتن به مهمانی برایش دشوار بود . کهولت سن و محدودیت غذاها به او اجازه نمی داد که در مهمانی ها به راحتی حاضر شود . با این همه  وقتی مومنی از او دعوت می کرد ، تا آنجا که می توانست دعوت او را رد نمی کرد.

 

 

گریه کردن را دوست می داشت. هرگاه از رحمت یا عذاب الهی سخن می گفت و یا هنگامی که نام مقدس سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبد الله الحسین را بر زبان می آورد بغض راه  گلویش را می بست و اشک در چشمانش حلقه می زد.

 

محرم راز جوانان بود . جوانان محرمانه ترین راز های خود را با او در میان می گذاشتند .

 

اگر کسی می خواست از ایشان عکسی بگیرد ، با مزاحی آمیخته با تواضع می گفت : ما  خودمان به چه کار می آییم که عکس ما به درد بخورد. 

 

 

 

در حضور  هر جمعی سعی می کرد تا آنجا که می تواند در نشستن مراعات ادب و احترام را بنماید . برای سادات و روحانیت و حتی طلاب جوان احترام ویژه ای قائل بود. تا می توانست دو زانو می نشست و  وقتی دو زانو نشستن برایش سخت می شد ابتدا از جمع حاضر اجازه می خواست ، وانگهی پاهای خود را جابجا می کرد و اگر نمی توانست پاهایش را می کشید .  

 

 

 ایشان در درس های اخلاق به طلاب علوم دینی تاکید می کرد ، اگر پاسخ مسئله ای را ندانستید از گفتن کلمه ” نمی دانم ” خجالت نکشید . ایشان خود نیز هرگاه در جواب مسأله ای شک داشت یا اطمینان لازم را نداشت به سوال کننده می گفت : ” نمی دانم. صبر کن تا  نگاه کنم. ”  و بعد از مشورت با دیگران و مراجعه به کتب مورد نظر جواب آن مسئله را می داد.

 

 

اگر می دید کسی نسبت به علما بی احترامی می کند بسیار ناراحت می شد و او را به تندی عتاب می کرد. . ایشان می گفت : “هر کسی از تحت ولایت علما خارج شود ، در ولایت شیطان داخل می گردد .”

 

 

 

طلبه ها را چون فرزند خود گرامی می داشت و می گفت : ” ما می خواهیم طلبه ها ملائکه شوند . ” 

 

 

 برای سادات احترام خاصی قائل بود و هرگاه جمعی از سادات شهرستان کوهدشت برای تبریک اعیاد به نزد او می آمدند ، با احترام و ادب خاصی در برابر آنان می نشست و می گفت : در محضر سلسله جلیله سادات هستیم . ایشان غالبا  در ورود و خروج در مهمانی ها سادات و حتی گاه فرزندان خردسال آنها را بر خود مقدم می داشت . روزی در یک مراسم فاتحه خوانی سادات شهرستان کوهدشت شرکت کرد. . کسی که مامور اعلام برنامه ها بود ، طبق معمول گفت که مراسم مربوط به طایفه سادات است > وقتی نوبت به سخنرانی مرحوم آیت الله مروجی رسید و ایشان به بالای منبر رفت ، این نکته را تذکر داد که سادات یک طایفه معمولی و مانند سایر طوایف نیستند . اینها اولاد پیامبر گرامی اسلام هستند که به خاطر جور حاکمان زمان و در طول تاریخ در شهرها و بلاد مختلف متفرق و پراکنده شده اند و بنابراین نباید آنها را مانند سائر طوایف و قبائل معمولی دانست .

 

 

 

 

 

لینک کوتاه : https://www.kanoonsobhan.ir/?p=1684

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.